صفحات

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

تظاهرات؛ هم مقصد، هم مسیر


اهمیت تظاهرات* در حیات جنبش سبز





«جنبش اجتماعی» -در تعریفی نسبتا باز- گروهی است نسبتا فراگیر که می خواهد از طریق کنش هایی جمعی به «منفعتی عمومی»  که خواست مشترک آن گروه است دست یابد. اما، توزیع قدرت به شکلی است که آن منفعت با اراده نیروی دیگری جز اراده اعضای گروه محقق می شود. بر این اساس کنش های جمعی در یک جنبش اجتماعی نه به تدارک مستقیم آن منفعت عمومی، بلکه به روش هایی برای اقناع یا وادار کردن نیروی دیگر برای تهیه آن معطوف می شود.
جنبش سبز نیز هرچند در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات شکل گرفت و خواست برقراری دموکراسی در کشور را پی گیر است، ولی در عمل کنش هایش معطوف بر به کرنش واداشتن حکومت است تا زمینه های محقق شدن دموکراسی را فراهم کند.(1) بر این مبنا در ارزیابی تظاهرات خیابانی، الله اکبر گفتن ها، تحریم ها و دیگر گونه های مشارکت جمعی در جنبش سبز، آنچه که بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، میزان موثر بودنشان در واداشتن حکومت به پذیرش خواست ها است. در این نوشته بر آنم به وجه دیگری از اثرات همین کنش های جمعی بر تداوم، رشد و پویایی خودِ جنبش سبز بپردازم و از این رهگذر بر لزوم توجه خاص به تظاهرات در سالگرد تبلورجنبش سبز تاکید داشته باشم.

هنجارهای مشارکت در روند کنش های جمعی جنبش سبز شکل می یابند
برمبنای تئوری های یادگیری اجتماعی، یکی از اهرم هایی که مشارکت در کنش جمعی را تقویت و شانه خالی کردن از آن را دشوار می کند، شکل گیری هنجار اجتماعی به نفع مشارکت است. وجود چنین هنجاری انگیزه اجتماعی برای مشارکت فراهم می کند.(2) این هنجارها عموما در فرایند تنبیه و تشویق شکل می گیرند. در این فرایندِ تکرار شونده، فردِ بی تفاوت، تنبیه هایی که جامعه برای عدم شرکت افراد در نظر می گیرد یا اعمال می کند را تجربه می کند و  فرد مشارکت کننده نیز با تشویق جامعه روبرو می شود. علاوه بر آن، در طی این فرایند جامعه به شیوه های کارا و موثر تنبیه و تشویق دست می یابد. این تنبیه یا تشویق می تواند نگاه ملامت گرانه دوست و همکار باشد یا تایید تحسین آمیز رهبران جنبش، نخبگان اجتماعی و افراد مقبول. روشن است این فرایند که به شکل گیری و نهادینه شدن هنجار مشارکت می انجامد تا  زمانیکه مشارکتی صورت نگیرد و گروهی مشارکت نکنند و گروهی دیگر از مشارکت سر باز نزنند موجودیت پیدا نمیکند. هرچه این هنجار شکل یافته تر و نهادینه تر باشد، انگیزه مشارکت و در نهایت پیروزی جنبش بیشتر خواهد بود. ضمن آنکه باید اضافه کرد، یک کنش جمعی موفق و حتی ناموفق باعث می شود که آن هنجارهای شکل گرفته دوباره تکرار و یادآوری شوند و نبودش باعث فراموشی می شود. بنابراین تظاهرات مستمر به بهبود شیوه تنبیه و تشویق و به تبع آن شکل گیری و نهادینه شدن هنجار مشارکت می انجامد. درنتیجه انگیزه های اجتماعی مشارکت تقویت شده و شاهد مشارکت بیشتری در جنبش اجتماعی خواهیم شد.

تظاهرات احساس تعلق به جنبش سبز را افزایش می دهد
برخی نظریه ها هویت های یکسان را مبنای تصمیم برای مشارکت در کنش های اعتراضی فراگیر یا جنبش های اجتماعی می دانند. بدین معنا که یک فرد بیش از آن که هزینه وفایده یک کنش جمعی را مد نظر قراردهد، برای تصمیم به مشارکت یا عدم مشارکت به رفتار گروهی می نگرد که هویت خود را با آن گروه یکسان می پندارد. مثلا اگر کشاورزان یک منطقه با هدفِ گرفتن مزایایی از دولت تصمیم به ایجاد راهبندان بگیرند، یک کشاورز به دلیل کشاورز بودن با آن گروه همراه می شود و کمتر به میزان هزینه یا فایده ای که از آن کنش بر او مترتب می شود می اندیشد. از سوی دیگر یافته ها نشان داده است، یک کنش جمعی عاملی است که احساس هویت یکسان را در میان مشارکت کنندگان تقویت می کند. کشاورزی که در آن راهبندان اعتراضی شرکت کرده است، پس از آن مشارکت جمعی، احساس تعلقش به گروه کشاورزان بیشتر می شود.  بدین ترتیب همچنان که احساس تعلق به یک گروه عاملی است که فرد را بیشتر راغب به مشارکت به کنش های جمعی آن گروه می کند، خود مشارکت نیز باعث می شود روند هویت یابی تسهیل شود و آن فرد احساس تعلق بیشتری با آن گروه کند.
بنابراین می توان ادعا کرد، تظاهرات در جنبش سبز حس تعلق مشارکت کنندگان به این جنبش را افزایش داده و آن نیز  انگیزه مشارکت را بالا می برد و این دو در یک حلقه بطور مثبت یکدیگر را تقویت می کنند.

کنش های جمعی جنبش سبز، کنشگران مردد را به کنشگران تمام عیار تبدیل می کند
اگر به کنشگران به مثابه انسان های منطقی که به دنبال افزودن منافع خود هستند بنگریم، کنشگر برای تصمیم به مشارکت، به برآورد دقیق میزان هزینه ها و فایده های حاصل از کنش خود نیاز دارد. آن که چقدر کنش فرد در رسیدن به هدف موثر است و آن که چه اندازه به هدف رسیدن جنبش محتمل است دو پرسشی است که در تصمیم گیری برای مشارکت یا عدم مشارکت موثر است و اتفاقا این هر دو پرسش در فرایند یک کنش جمعی پاسخ روشنی می یابند. برای مثال یک تظاهرات با مشارکت بالا، افراد مردد را به این نتیجه می رساند که احتمال پیروزی آن گروه بالا است و او حاضر می شود برای یک احتمال بالا هزینه بیشتری پرداخت کند. به همین ترتیب، پیروزی در یک تظاهرات این برداشت را در همه گروه تقویت می کند که کنش آن ها نتیجه مند است.
بسیاری از افراد در شرایط مبهم و غیرقابل پیش بینی حاضر به پرداخت ریسک نیستند و از مشارکت در جنبش سر باز می زنند. اگر جنبش سبز احتمال پیروزی فراوانی داشته باشد ولی این احتمال را در هیچ کنش جمعی ای نیازماید، همواره کسانی که پتانسیل حضور در جنبش را دارا هستند در تردید بسر می برند و این مردد بودن آنان را هیچگاه به کنشگران تمام عیاری تبدیل نخواهد کرد.

تظاهرات موفقیت آمیز احتمال موفقیت تظاهرات بعدی را بیشتر می کند
یکی دیگر از عواملی که احتمال مشارکت را تقویت میکند «موفقیتِ پیشین» است. نقش موفقیت پیشین نه تنها در یک کنش جمعی بلکه در رفتارهای فردی نیز مورد تاکید پژوهشگران قرار گرفته است. برای نمونه یافته ها نشان داده است در یک رقابت، اگر دو رقیب در شرایط کاملا یکسانی برخوردار باشند احتمال پیروزی آن یک که رقابت پیشین خود را با پیروزی پشت سر گذاشته است به طور چشمگیری بیشتر از آن دیگری است که رقابت قبلی را با شکست پشت سر گذاشته است. اگر فرصت های پیروزی برای یک جنبشِ زمان بر فراهم نگردد، آن جنبش آمادگی شکست دادن را از دست می دهد.
جنبش سبز در شرایط کنونی نیاز به یک تظاهرات موفق و تکرار منظم و متناوب این موفقیت دارد تا در پرتو آن، اعضای جنبش همواره انگیزه لازم پیروزمندانه برای مشارکت های آتی را داشته باشند. اگر این روند متوقف شود، جنبش سبز از مزیت «موفقیتِ پیشین» بی بهره خواهد بود و رقیب نیز از زیر فشار شکست پیشین رها می شود.

تظاهرات ها مکانی برای در معرض جنبش قرار دادن مشارکت کنندگان
یکی از مراحلِ مشارکت در جنبش اجتماعی یا اعتراض سیاسی، بطور موثر در معرض جنبش قرارگرفتن است. فردی که پتانسیل مشارکت در  جنبش اجتماعی را دارد یعنی همسویی هایی در اهداف و خواست های جنبش با دغدغه های خود یافته است، باید در معرض اخبار، شعارها و خواست های بیان شده جنبش قرار گیرد.(3) شرکت در تظاهرات مکانی است که افراد در معرض جنبش قرار می گیرند.
نمونه روشن این فرایند چهار روز تظاهرات خیابانی موسوم به سکوت  بود. در حین آن تظاهرات خیابانی، افراد هم از محل و زمان تظاهرات بعدی مطلع می شدند و هم با دیدن صحنه های گوناگون، انگیزه مشارکت در تظاهرات بعدی را می یافتند. تظاهرات و تجمع های منظم مکان مناسبی برای پخش بیانیه ها، نشریات و مجلات جنبش سبز است که تاکنون تاحدی از آن غفلت شده است.

درخطوط بالا تلاش کردم از چند منظر به نقش و اهمیت تظاهرات در یک جنبش اجتماعی اشاره کنم.(4) ویژگی این اشارات در تاکید بر تکرار و همچنین تفاوت در نقطه اثر تظاهرات بود. عموما تحلیلگران، نقطه اثر یک تظاهرات را در بدنه حکومت می جویند اما در این نوشته تلاش شد نقش تظاهرات در تقویت خود جنبش مورد توجه قرار گیرد. اگر رهبران جنبش سبز و نخبگان سیاسی، تظاهرات را تنها به مثابه اهرمی برای وادار کردن حکومت به عقب نشینی بپندارند، این امکان پدید می آید که در محاسبات خود برای اتخاذ روش راه به خطا برند. بدین ترتیب که اگر گزینه جایگزینی مانند مذاکره پیش روی رهبران جنبش سبز قرار گیرد، بدون درنظر داشتن نقش تظاهرات در حیات جنبش سبز و منافع درونی آن، شاید منافع تظاهرات فراگیر و مشهود و فشار خیابانی را دست کم گیرند. علاوه بر آن، این تصور که جنبش سبز همیشه آماده است و هرگاه مذاکره با مشکل روبرو شد، می توان مجددا با همان توان پیشین، اهرم تظاهرات را به کار بست، نیز می تواند خطایی کشنده باشد. باید توجه داشت بدون تظاهرات، تضمینی برای در حالت آماده باش ماندن جنبش برای مدت زمان طولانی وجود ندارد.
برای نمونه اگر تظاهرات های خیابانی متوقف شود، روند هویت یابی افراد با جنبش کاهش می یابد و چنین می شود که افراد مختلف و گروه های گوناگونی با هویت هایی خارج از جنبش سبز سر در می آورند یا اصولا کسانی تعلق خاطرشان را به هر گروه و دسته سیاسی ای از دست می دهند. این افراد آنچنان که پیش از این آورده شد احتمال مشارکتشان در جنبش سبز کمتر خواهد شد. شاید بتوان ادعا کرد احساس ضعف و کمبود در جنبش سبز از زمانی آغاز شد که تظاهرات خیابانی متوقف و کنش جمعی فراگیر و مشهودی جایگزین آن نشد.
 حاصل کلام آنکه کنش های جمعی فراگیر و مشهود برای به مقصود رساندن جنبش سبز حیاتی هستند. هم از آن نظر که مستقیما حکومت را به عقب نشینی وا می دارند و هم از آن جهت که مشارکت در جنبش سبز را تقویت می کنند و به آن پویایی بخشیده و آن را زنده و آماده نگاه می دارند و بدین ترتیب به طور غیرمستقیم و مضاعفا حکومت را به عقب نشینی بیشتر وامی دارند.(5)
خرداد ماه سالگرد پدید آمدن و تبلور جنبش سبز پیشِ رو است، ضمن آنکه در این ماه سالگرد از دست دادن جان بسیاری از مشارکت کنندگان جنبش سبز در سنگفرش خیابان ها است. این هر دو می تواند انگیزه فراوانی برای برپایی تظاهرات و مشارکت در جنبش سبز را فراهم کند. باشد که فرصت به خیابان آمدن مشارکت کنندگان در جنبش سبز جدی گرفته شود. نه تنها برای برداشتن گامی درجهت به کرنش واداشتن اقتدارگرایان که همان هدف نهایی جنبش است، بلکه همچنین برای آماده کردن مسیر  به سوی آن مقصد.  



* «تظاهر» در فرهنگ لغت به معنای خودنمایی کردن است. در این نوشته «تظاهرات» به هرگونه کنش جمعی و مشارکت در جنبش که نمود روشن و گسترده ای داشته باشد اطلاق می شود. و تظاهرات به معنای راهپیمایی جمعی که عمده ترین و شاید بااهمیت ترین شکل آن در جنبش سبز است با واژه «تظاهرات خیابانی» مشخص شده است.

1- موضوع این نوشته اهداف جنبش سبز نیست بلکه چگونگی رسیدن به این اهداف مورد بحث است.
2- برای آگاهی بیشتر از چگونگی رابطه «هنجار اجتماعی به نفع مشارکت» و انگیزه اجتماعی رجوع کنید به هنری، علی. اعدام، وحشت یا انگیزش؟ وبسایت تهران ریویو http://tehranreview.net/articles/2591
3- برای آگاهی بیشتر از مراحل مشارکت رجوع کنید به : هنری، علی. جنبش سبز و پرسش نفوذ در میان فرودستان، اقوام و کارگران، وبسایت تهران ریویو http://tehranreview.net/articles/706
4- باید توجه داشت نظریاتی که مورد استفاده در این نوشته قرار گرفته اند بیشتر بر مبنای نظریه انتخاب منطقی هستند و واضح است که نظریات دیگری در جامعه شناسی وجود دارند که نوع نگاهشان به جامعه و انسان متفاوت و به تبع آن مدل های دیگری برای یک کنش اجتماعی ارائه می دهند.
5- ذکر این نکته ضروری است که افول یا صعود یک جنبش به عوامل گوناگون سیاسی و اجتماعی بستگی دارد. در این نوشته، مشارکت در جنبش اعتراضی در مرکز توجه قرار گرفته است. 

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

اعدام؛ وحشت یا انگیزش؟


تاملی در رابطه سرکوب ، انگیزه اجتماعی مشارکت و گفتار عدم خشونت


نگاه غالب به  میزان سرکوب حکومتی آن است که افزایش شدت سرکوب به دلیل بالا بردن هزینه مشارکت سیاسی، مشارکت در جنبش اعتراضی را کاهش خواهد داد. اقتدارگرایان بر مسند قدرت نشسته نیز، بر اساس همین منطق با اجرای احکام اعدام، صدور حکم های سنگین برای فعالان سیاسی یا تهدید رهبران جنبش، فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی شهروندان عادی، تلاش میکنند هزینه فعالیت سیاسی را افزایش دهند تا به زعم خود فتنه را خاموش کنند یا از اوج گیری آن پیشگیری کنند. ادعای این نوشته آن است که سرکوب در شرایط کنونی نه تنها مشارکت را کاهش نخواهد داد بلکه به واسطه افزایش انگیزه اجتماعی مشارکت، موجب افزایش آن نیز خواهد شد.
می توان «انگیزه اجتماعی مشارکت» را اصلی ترین عامل در تصمیم یک فرد برای مشارکت در جنبش اجتماعی تصور کرد.(1) انگیزه اجتماعی، تمایل فرد برای مشارکت در جنبش اجتماعی است که متاثر از گفتار عمومی و زندگی اجتماعی است. برای آن که بدانیم چگونه انگیزه اجتماعیِ مشارکت تقویت و تضعیف می شود به عواملی می پردازیم که بر آن اثرگذارند. میزان «خواستِ تغییر» و دست یابی به هدف جنبش، میزان تصور شخص از موثر بودن مشارکتش و هنجار اجتماعی که به نفع مشارکت شکل میگیرد سه عامل با اهمیت تقویت انگیزه مشارکت، و هزینه کنش جمعی مهمترین عامل تضعیف آن است. شکل یک این رابطه را نشان می دهد.
بدیهی است هرچه سطح نارضایتی در جامعه بالاتر رود، خواست تغییر افزایش می یابد و افزایش این خواست میزان انگیزه مشارکت در جنبشی که خواستار تغییر است را افزایش خواهد داد. علاوه بر آن، فردی از جامعه که همدلی با جنبش و خواست هایش دارد هرچه کنش خود را اثربخش تر ارزیابی کند بیشتر انگیزه اجتماعی برای مشارکت پیدا می کند. برای نمونه یکی از دلایلی که افراد برای رای ندادن خود ارائه می دهند این است که رای آن ها اثری نخواهد داشت. یعنی اثربخش نبودن کنش، انگیزه برای آن کنش را کاهش می دهد. و همچنین هرچه «هنجار اجتماعی به نفع مشارکت» در جامعه شکل گرفته تر باشد و مشارکت در جنبش توجیه پذیرتر، مشارکت کنندگان بیشتر مورد تشویق قرار می گیرند و عکس آن، افرادی که دغدغه های شخصی را به کنش همگانی ترجیح می دهند بیشتر تنبیه می شوند. این هنجار اجتماعی عاملی است که انگیزه اجتماعی مشارکت را تقویت می کند. مثلا در جاییکه این هنجار نهادینه است، هنرمندان مشارکت کننده در جنبش سبز مورد احترام جامعه قرار می گیرند و در مقابل کسانی که این مشارکت را ندارند به اشکال مختلف توسط جامعه تنبیه می شوند. و اینچنین انگیزه مشارکت برای هر هنرمندی تقویت و عدم مشارکت برای او دشوار خواهد شد.  
از سوی دیگر همچنین باز هم شاید بتوان گفت بدیهی است اگر «هزینه مشارکت» افزایش یابد، بواسطه آن که عدم مشارکت در جنبش توجیه پذیرتر می شود «هنجار اجتماعی به نفع مشارکت» تضعیف می شود. بدین ترتیب که هم جامعه از فرد، انتظار کمتری برای پرداخت هزینه سنگین و مشارکت دارد، هم شخص بی تفاوت کمتر مورد غضب جامعه قرار خواهد گرفت. ضمن آنکه انگیزه اجتماعی فرد برای مشارکت نیز کاهش می یابد. چرا که در شرایطی که هزینه مشارکت سنگین است کمتر می توان انتظار داشت افراد یکدیگر را تشویق به مشارکت کنند یا افراد مورد وثوق و قبول جامعه تشویق به مشارکت نمایند. بنابراین بالارفتن هزینه مشارکت هم به طور مستقیم، هم غیر مستقیم -به واسطه تضعیف هنجار مشارکت- انگیزه مشارکت را کاهش می دهد.
اما توضیح رابطه میزان «سرکوب» و هزینه کنش جمعی با افزایش یا کاهش مشارکت پیچیدگی هایی دارد. هزینه مشارکت در جنبش اجتماعی را نباید معادل سرکوب دانست. مثلا نوشتن این مقاله نوعی مشارکت در جنبش سبز است که هزینه آن وقت و انرژی ای است که نویسنده برای آن صرف می کند و این هزینه برای کسی که خارج از ایران باشد و قصد بازگشت قریب الوقوع به ایران را نداشته باشد هیچ رابطه ای با میزان سرکوب نخواهد داشت. پس می توان -یا باید- هزینه مشارکت را از سرکوب تفکیک کرد. بدین ترتیب می توان -و یا باید- سرکوب را عاملی جدا از هزینه مشارکت در جنبش اعتراضی درنظر گرفت که در برخی موارد افزایش آن هزینه مشارکت را نیز افزایش می دهد. ولی باید توجه داشت که افزایش سرکوب، فاکتورهای دیگری که دخیل در مشارکت هستند را نیز متاثر می کند که در سطور بعدی به آن خواهم پرداخت.
هرچه تصور سرکوب برای کسانی که در موقعیت تصمیم برای مشارکت یا عدم مشارکت قراردارند سنگین تر باشد مسلما هرینه متصور برای آن کنش جمعی برای آن شخص بیشتر خواهد بود و عدم مشارکت نا محتمل تر. ولی از سوی دیگر هرچه سرکوب غیر موجه تر و ظالمانه تر باشد و حقانیت آن بیشتر زیر سوال قرار گیرد، هنجار اجتماعی مشارکت نیز بیشتر تقویت می شود. یعنی درجایکه اقتدارگرایان برای یک معلم کرد در شرایط کاملا ناروشنی حکم اعدام به اجرا در می آورند مسلما همدلی نکردن با خانواده داغدار او شرمساری به بار خواهد آورد و تنبیه اجتماعی به همراه دارد. همانطور که زندانیان با احکام ناعادلانه و سنگین و خانواده هایشان مورد تشویق بیشتر جامعه قرار می گیرند. و همچنین طبیعی است خانواده ها برای مشارکت در تظاهرات دانشگاهی در مخالفت با رییس دولت اینچنینی نه تنها فرزندانشان را سرزنش نمی کنند بلکه شاید تشویق نیز کنند، هرچند هزینه این مشارکت اخراج از دانشگاه باشد.
به علاوه،  سرکوب بی حد و حصر، میزان خواست عمومی به تغییر را هم افزایش می دهد. دیدن چنین بی عدالتی ها، زیر پاگذاشتن اخلاق و دین و حتی سیاست بسیاری را مجاب می کند که بیشتر برای دست یابی به خواست عمومی یعنی دموکراسی یا جامعه ای آزاد تلاش کنند. ضمن آنکه سرکوب بیشتر در جامعه ای که فهم مشخصی از فواید و قواعد دموکراسی دارد وجدان های حق مدار بیشتری را توجیه به مشارکت می کند و مستقیما انگیزه اجتماعی آنان را افزایش می دهد.
بر مبنای مدل پیش گفته هرچند سرکوب از یک سو بر روی هزینه فعالیت سیاسی اثر گذار است و افزایش هزینه مشارکت نیز، انگیزه اجتماعی مشارکت را کاهش می دهد، ولی از سوی دیگرانگیزه مشارکت را مستقیم و غیرمستقیم -با افزایش میل به تغییر و  تقویت هنجار عمومی مشارکت- افزایش می دهد. حال اگر این فرض را بپذیریم که در شرایطی که از یکسال گذشته تاکنون سرکوب در بالاترین سطح خود بوده است. یعنی اقتدارگرایان در خیابان خون معترضین را بر زمین ریختند، در کهریزک جنایت کردند، در زندان ها تجاوز کردند، دادگاه های قرون وسطایی برپا کردند و گروهی از نخبگان جامعه را به قول خود شکستند و اعتراف اجباری گرفتند و به هر صورتی هزینه فعالیت سیاسی را افزایش دادند، می توان تصور داشت میزان افزایش سرکوب تغییر چندانی در تصور خطر یا تصور هزینه مترتب بر کنش جمعی نخواهد داشت، و کفه ترازو تغییر چندانی به سمت کاهش انگیزه مشارکت نخواهد داشت. اما از سوی دیگر تکرار این جنایات و خودسری ها می تواند اثرات مثبتی بر کفه دیگر ترازو یعنی افزایش مشارکت در جنبش سبز داشته باشد. بدین ترتیب برآیند سرکوب بیشتر انگیزه مشارکت و به تبع آن مشارکت را افزایش خواهد داد.

ولی نگرانی ای که بلافاصله ظاهر می شود آن است که افزایش خشونت های حکومتی، جنبش را از مسیر عدم خشونت بیرون براند. برای پاسخ به این نگرانی باید به رابطه انواع کنش های جمعی با جنبش اشاره کنیم. برای اقدام به یک حرکت اعتراضی روش های گوناگونی پیش روی جنبش وجود دارد که بر اساس شرایط و گفتاری که بر آن حاکم است یکی یا تعدادی از روش ها مورد اقبال عمومی قرار می گیرند و پیگیری می شوند. انتخاب این روش یا آن روش بستگی به آن دارد که اندیشه مسلط جنبش کدام روش را مناسب تر برای رسیدن به هدف ارزیابی می کند. اگر نخبگان و عموم یک جامعه به این نتیجه برسند که یک مبارزه بدون خشونت بیشتر احتمال برآورده شدن اهداف جنبش را می رساند، هنجاری در پی آن شکل خواهد گرفت که کنشهای خشونت آمیز، از هر دو سو، چه برخی افراد داخل جنبش و چه حکومت را تقبیح میکند.
شکل گیری این هنجار به نفع روش عدم خشونت و تقویت گفتارهای پیرامون آن نه تنها می تواند افراد جنبش را از بکارگیری خشونت دور کند (بدین ترتیب که اقلیتی که این راه خشونت آمیز را برمی گزییند توسط افراد جنبش به انواع مختلف تنبیه می شوند یا حداقل مورد تشویق قرار نمی گیرند) بلکه خود آن باعث می شود به  طور مستقیم و غیرمستقیم انگیزه مشارکت در ارتباط با سرکوب بیشتر افزایش یابد. سرکوب در برابر کنش های بدون خشونت، غیرموجه تر، ناعادلانه تر و ظالمانه تر است. بدین ترتیب بنا بر دلایلی که در بالا ذکر کردیم، سرکوب در این شرایط میل به تغییر را دو چندان، هنجار مشارکت را مضاعف و انگیزه اجتماعی مشارکت را موکدا تقویت می کند.
کوتاه سخن آنکه در شرایطی که سرکوب های حکومتی در بالاترین حد خود قرار دارد افزایش آن با اجرای ناعادلانه چند حکم اعدام تغییر چندانی در میزان برآورد هزینه مشارکت در جنبش سبز ایجاد نمیکند، و نه تنها به کاهش مشارکت در جنبش سبز نمی انجامد بلکه بر خلاف آن، این سرکوب ها انگیزه مشارکت را از چند طریق افزایش خواهد داد؛ یک- افزایش میل تغییر و خلاص شدن از حکومت غیردموکراتیک که این خود انگیزه مشارکت در جنبش اجتماعی را افزایش خواهد داد. دو- نهادینه و موثرتر شدن هنجاری مشارکت در در جنبش سبز که آن هم انگیزه مشارکت را تقویت می کند. سه- بیدار کردن بیشتر وجدان های حق مدار و تقویت انگیزه مشارکت در آن ها به طور مستقیم. تاکید بر مبارزه ضد خشونت نیز(2) که منجر به بی اعتبار تر شدن حکومت و بی اخلاقی بودن این نوع رفتار ها  می انجامد این عوامل را تقویت می کند. ضمن آنکه هنجار شکل گرفته حول آن از خشونت نیز می کاهد.
تنها می ماند عاملی که در ابتدا ذکر کردیم با عنوان برداشت هر فرد از موثر بودن مشارکتش که آن هم به میزان سرکوب بستگی چندانی ندارد و بیشتر به دو عامل تصور از احتمال پیروزی جنبش و تصور از میزان مشارکت کنندگان دارد که بحث جداگانه ای می طلبد.

       (1)   البته انگیزه های اخلاقی و شخصی نیز می توانند در یک مشارکت همگانی دخیل باشند که خیلی عمومی نیستند و در این تحلیل، آن ها را نادیده گرفته ایم.
       (2)   آنچنان که موسوی نیز در اظهارنظر اخیر خود بر آن تاکید داشت