صفحات

۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

حضور در قدرت نباید هدف ما باشد

گقت وگو با سراج میردامادی رادیوزمانه


بیانیه گروهی از کنشگران سیاسی در سومین سالگرد جنبش سبز در گفت‌و‌گو با علی هنری، فعال سیاسی

سراج‌الدین میردامادی - این‌روزها سومین سالگرد شکل‌گیری جنبش اعتراضی، موسوم به "جنبش سبز" است. جمعی از کنشگران سیاسی، با صدور بیانیه‌ای، بار دیگر بر مطالبات مردم در سالگرد تولد جنبش سبز پافشاری کرده‌اند.
در گفت‌وگویی با علی هنری، فعال سیاسی مقیم هلند و یکی از امضاکنندگان این نامه، ابتدا از ایشان پرسیده‌ایم:

هدف از انتشار چنین نامه‌ای در سالگرد جنبش سبز چه بوده است؟

علی هنری: هدف از این‌کار مشترک نیروهای متنوع سیاسی و دانشجویی و دانشگاهیان این بود که در سه سالگی جنبش سبز، یک بار دیگر بر میثاق خودمان با همراهان جنبش سبز تاکید کنیم و مجدداً یادآور بشویم که راه حلی که جنبش سبز برای برون‌رفت از بحران‌های حکومت، جامعه و کشور ارائه داده که به باور ما آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر رهبران جنبش، رفع ممنوعیت فعالیت احزاب و به طور کلی گشایش در فضای سیاسی و اجتماعی ایران است، مقدمات تحقق خواسته‌های ملت را فراهم خواهد کرد.

راهکارهای رسیدن به این اهداف‌ را با توجه به تجربه‌هایی که به دست آورده‌اید چه می‌دانید؟

مسئله‌ اصلی جنبش سبز، گذار دمکراتیک با کمترین هزینه و با پشتیبانی نیروهای سیاسی و اجتماعی داخل کشور است. حال اینکه راهکار آن چگونه است، در زمان خودش باید تصمیم‌گیری بشود. آن گذار بدون خشونت و آرامی که ما دنبالش هستیم، تصورمان این است که در انتها با سازش بخشی از اپوزیسیون و پوزیسیون صورت خواهد گرفت. ما با حضور و پشتیبانی مردم در صدد تحقق فراهم کردن زمینه‌های این گذار هستیم.

آنچه برای ما روشن است، حضور و مشارکت همراهان جنبش و مشی اصلاح‌طلبانه و خشونت پرهیزی ماست، ولی اینکه این امر چگونه، با حضور در قدرت یا بیرون آن محقق می‌شود، نیاز به زمان دارد، نیاز به تصمیم‌گیری در زمان دارد.

اصولاٌ حضور در قدرت نباید هدف ما باشد. حضور در قدرت با حذف مردم و همراهان جنبش اصلاحات، یک‌بار تجربه شد و شکست خورد. اگر ما حتی زمانی هم بخواهیم داخل ساختارهای حقوقی قدرت بشویم، حضور و پشتیبانی و خواست و تأیید همراهان جنبش سبز را باید حتماٌ در نظر داشته باشیم.

به جنبش اصلاحات اشاره کردید؛ جنبشی که از دوم خرداد سال۷۶ وجود داشت. نسبت جنبش سبز با جنبش اصلاحات چیست؟ آیا این دو با هم پیمان‌های موقتی داشته‌اند و اهداف موقتی برای آن تعریف شده است یا در مواردی از هم جدا شده‌اند و هر کدام راه خودشان را رفته‌اند؟

به باور من، جنبش سبز به نوعی برآمده از جنبش اصلاحات است. مسلماٌ نمی‌توانیم آن را از هم مجزا کنیم، ولی ویژگی‌ها و خصوصیت‌هایی را بر جنبش اصلاحات افزون کرد و همانطور که گفتم این حضور و باور مردم بود که به جنبش اصلاحات تزریق شد و جنبش سبز و نوعی جنبش اصلاح‌طلبی دیگر را در ۲۲ خرداد یا ۲۵ خرداد ۸۸ به وجود آورد.

این دو، هم عاملان مشترکی و هم باورهای مشترکی دارند؛ و البته هم تاکتیک‌های مشترک و دورنمای مشترکی دارند. به هرحال جنبش سبز شاید گامی مثبت و ارتقایی در جنبش اصلاح‌طلبی بود و ما نمی‌توانیم به روشنی این دو را از هم تفکیک کنیم.

جنبش اصلاحات، راه اصلاح نظام از طریق صندوق رأی و انتخابات را انتخاب کرده بود، اما جنبش سبز اعتراض و فریاد کشیدن در برابر حاکمیت و حضور خیابانی را برگزید. این تفاوت مهم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ممکن است جنبش اصلاحات یا جنبش سبز، هرکدام از روشی که داشتند دست بردارند و به روش سومی برسند؟

آن اصلاح نظام از طریق صندوق رأی و انتخابات، تعبیری از جنبش اصلاحات بود. در دوره‌ اصلاحات هم ما منتقدانی نسبت به اصلاح‌طلبی داشتیم که تاکید داشتند باید به بسیج مردم باور داشته باشیم و تنها با اینکه حضور در ساختارهای حقوقی قدرت را هدف قرار بدهیم، امکان‌پذیر نیست که تغییراتی را در راه گذار به دمکراسی داشته باشیم.

 تصور می‌کنم جنبش سبز راهکار دیگری را بر آن راهکار پیشین اضافه کرد. مسلماٌ کسانی که بخواهند مجدداً تاکیدشان بر تنها گذار از طریق صندوق رأی باشد، نمی‌توانند همراهان جنبش سبز باشند، چرا که جنبش سبز شاید زمانی تصمیم بگیرد که حضور خیابانی را دنبال کند. زمانی حتی آن حضور خیابانی می‌تواند منجر به شرکت در انتخابات یا دستیابی به کرسی‌های قدرت حقوقی بشود، ولی من فکر می‌کنم اینطور نیست که بگوییم این دو راه جدا هستند. بلکه جنبش سبز وسیله‌ای افزون بر جنبش اصلاح‌طلبی برای تحقق خواسته‌های ما پیش آورده است.

آیا امکان و احتمال حضور جنبش سبز در رقابت سیاسی درون نظام وجود دارد؟ آیا ممکن است جنبش سبز مثلاٌ در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری آینده از نامزدی حمایت کند و راهکار حضور در رقابت سیاسی درون نظام را بپذیرد؟

حضور در انتخابات به هرحال شرط و شروطی دارد و باید زمینه‌های آزادی‌های سیاسی- مدنی فراهم شده باشد. زندانیانی که در حصر داریم باید آزاد باشند، رهبران جنبش باید حضور داشته باشند. اینها پیش‌شرط‌های حضور در انتخابات است. من تصور می‌کنم که جنبش سبز بر این پیش‌شرط‌ها ایستاده است؛ ضمن این‌که به هرحال نسبت به زمان، تصمیم‌گیری خواهد کرد.

 فکر می‌کنم نه شرکت در انتخابات اصل لایتغیر جنبش سبز است (بعد از جنبش اصلاح‌طلبی دوم خردادی که این گونه بود)، نه شرکت نکردن در انتخابات. تنها کرنش حکومت در مقابل خواست‌های حامیان جنبش سبز، برای ما اصل است.

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

نقش کارگران در اعتراض‌های جنبش سبز

گفتگو با بهروز کارونی، رادیو فردا 

از همان روز تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸ ، اقتدارگرایان با افزایش سرکوب و ضرب و شتم و قتلِ تظاهرکنندگان، سعی وافری در بالا بردن هزینه و در نتیجه ممانعت از حضور خیابانی فعالان جنبش سبز کردند. اینک برخی از تحلیل‌گران و فعالان سیاسی بدون توجه به این دلیل اصلی و تلاش برای یافتن راه‌حل‌های مقابله با آن، دلایل اُفت این حضور را در حوزه‌های دیگری جستجو می‌کنند. از این جمله‌اند دلایلی که بر فقدان یا عدم کفایت گفتاری در جنبش سبز که بر مطالبات اقشار و طبقات مختلف یا سایر جنبش‌های اجتماعی مانند جنبش اقوام و یا زنان ناظر باشد انگشت می‌گذارند . در این یادداشت که اول بار در سایت رادیو فردا منتشر شده‌است، مصاحبه‌شوندگان سویه کارگری این بحث را بار دیگر بررسی کرده‌اند.

گزارش این هفته برنامه رادیویی «کارنامه» به سالروز ۲۲ خرداد سال ۸۸ و ارتباط بین جنبش سبز و جنبش کارگری ایران اختصاص دارد. پس از ۲۲ خرداد، اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که در آن محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور معرفی شد، به جنبشی تبدیل شد که در ایران و جهان به جنبش سبز شهرت یافت. نخستین درخواست در این حرکت اعتراضی که به شکل شعارهای شبانه و یا تظاهرات خیابانی مطرح شد، بازپس دادن آرای معترضانی بود که به ویژه در تظاهرات روز ۲۵ خرداد و راهپیمایی روز عاشورا تعداد بسیار زیاد خود را به نمایش گذاشتند؛ نمایشی که در تصاویر و فیلم‌های مخابره شده به جهان انعکاس یافت. در آن دوره شعارهای مطرح شده بیشتر سمت و سوی سیاسی داشت. در آن روزها شماری از تحلیلگران و جامعه شناسان بر این باور بودند که جنبش سبز جنبشی است که به طور عمده از اقشار متوسط جامعه تشکیل شده و بیش از هر چیز در پی تحقق خواسته‌هایی است که به این اقشار نزدیک است.
در همین ارتباط برخی از تحلیلگران نیز بر این عقیده هستند که کارگران در این حرکت و تظاهرات اعتراضی شرکت نداشتند زیرا اهداف آن را از خواسته‌ها و مطالبات خود دور می‌دیدند. اما علی هنری، فعال سیاسی و کارشناس جنبش‌های اجتماعی که مقیم پاریس است، این دیدگاه را رد کرده و می‌گوید: "آمار و ارقام روشنی از جمعیت شناسی مشارکت کنندگان در جنبش سبز در دست نداریم که این ادعا را بتوانیم رد یا تایید کنیم. اتفاقا بازداشتی‌های خیابانی و شهدای جنبش از گروه‌های مختلف اجتماعی بودند. اما اگر حتی بپذیریم مشارکت کارگران در این جنبش خیلی روشن و نمایان نبوده، باز هم دلیلی بر همدل نبودن این گروه اجتماعی با جنبش سبز نیست. یعنی نمی‌توانیم بگوییم خواست‌ها و مطالبات کارگران با خواست‌ها و مطالبات جنبش تفاوت داشته است. کسانی که ادعا می‌کنند جنبش سبز مطالبات کارگران را طرح نکرده و به همین دلیل نتوانسته ارتباط محکمی با آن‌ها برقرار کند، به باور من نگاهی سنتی به کارگران و مزدبگیران دارند و حتی نگاه سنتی به ساختار جامعه کنونی ایران. آن‌ها فکر می‌کند کارگران فقط دغدغه نان و سکونت دارند و خواست‌هایشان مجزا از دیگر گروه‌های اجتماعی است."
مریم محسنی، فعال کارگری مقیم سوئد، از زاویه دیگری به این موضوع نگاه می‌کند و معتقد است کارگران در آن چه او جنبش ضد استبداد پس از انتخابات سال ۸۸ نامید، شرکت داشتند. مریم محسنی در این باره می‌گوید: "راهپیمایی روز ۲۵ خرداد از نظر کمیت قابل مقایسه است با تظاهرات روز عاشورا و تاسوعای انقلاب ۵۷. جمعیت عظیمی که به خیابان‌ها آمده بود از میدان امام حسین تا میدان آزادی طبق برآوردها حدود سه میلیون نفر بودند. من می‌خواهم بپرسم این سه میلیون نفر را فقط افراد طبقه متوسط و بالا تشکیل می‌دادند؟ یا تظاهرکنندگانی که روز عاشورای سال ۸۸ در دفاع از خود مجبور شدند با نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی- اطلاعاتی درگیر شوند، نوع رفتار و عمل سیاسی طبقه متوسط و بالا را داشتند؟"
اما با این وصف چرا شاهد برگزاری تجمع‌های اعتراضی در مناطق و محلات جنوب شهر تهران نبودیم؟ مریم محسنی در پاسخ می‌گوید: "چون فشارهای پلیسی و ایستگاه اطلاعاتی- امنیتی در مناطق جنوب شهر خیلی متفاوت از شمال شهر است، به همین دلیل افرادی که در جنوب شهر زندگی می‌کنند یعنی طبقه کارگران و زحمتکشان برای شرکت در تظاهرات به خیابان‌های دیگر آمدند. این که در جنوب شهر تظاهرات نبوده دلیل این نیست که طبقه پایین جامعه در آن شرکت نداشت."
در این میان در روزهایی که تظاهرات خیابانی و شعارهای شبانه در تهران و چند شهر دیگر ایران ادامه داشت، اعتصاب‌های کارگری در حمایت از این اعتراض‌ها، مانند آن چه در مصر صورت گرفت، انجام نشد. آقای هنری در این خصوص اعتقاد دارد شیوه‌هایی که یک جنبش اجتماعی برای کنش‌های جمعی‌اش انتخاب می‌کند به عوامل زیادی بستگی دارد: "یکی از مهم‌ترین عوامل به هزینه مشارکت در کنش برمی‌گردد. مسلما هزینه مشارکت در یک اعتصاب کاملا متفاوت از یک حضور خیابانی است. چون هزینه حضور خیابانی فقط درصد کمی از دستگیری یا ضرب و شتم است."
در این حال به موازات ادامه اعتراض‌ها در ایران، در بیانیه‌ها و سخنان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران معترضان، شاهد تاکید آنان بر لزوم توجه به اقشار فقیر جامعه ایران بودیم. از جمله میرحسین موسوی با اشاره به مشکلات اقتصادی در ایران و سوء مدیریت دولت گفت: "گره خوردن خواست برای عدالت به ویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است".
با این همه برخی از تحلیلگران ضمن تایید حضور کارگران در اعتراض‌ها می‌گویند: تاکیدهای رهبران معترضان به مرحله اجرا در نیامد و تنها در اخبار کارگری توسط سایت‌های نزدیک به اصلاح طلبان بازتاب یافت. آنان می‌گویند همین موضوع مانع از موفقیت جنبش سبز شده است. احمد بخرد طبع، عضو نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران که مقیم فرانسه است، یکی از تحلیلگرانی است که معتقد است جنبش سبز یک جنبش اجتماعی و سیاسی است و تمام طبقات اجتماعی را در بر می‌گیرد. وی می‌گوید: "با این حال، جنبش سبز هیچ ارتباطی با خواست‌ها و مطالبات طبقه کارگر نداشت و آن‌ها را منعکس نکرد و نتوانست بازگوی کننده این خواست‌ها و مطالبات باشد. همین امر خلایی بین جنبش اجتماعی سبز و جنبش طبقاتی کارگران به وجود آورده است".